فاطمه سادات ناظمی/ «چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران» در حالی برنامههای از پیش تعیین شده روز سوم خود را با نمایش آثار و برگزاری کارگاهها و نشستهای تخصصی در محل «پردیس سینمایی ایرانمال» پیگری نمود که فضای عمومی این روز متاثر از حضور «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» بود. حضوری چند ساعته و بدون تعجیل و شتابزدگی که سوای نظر از ابعاد فرهیختگی شخصیت وزیر، میتواند حکایت از نوع نگرش «دولت چهاردهم» به جایگاه ویژه «جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران» و در مجموع فهم اهمیت استراتژیک «فیلم کوتاه» در عرصه فرهنگی کشور داشته باشد.
قطعا همین نگرش است که سبب شد تا برای نخستینبار در تاریخ برگزاری «جشنواره فیلم کوتاه تهران» گشایش این رویداد سینمای با پیام ویژه «رئیس جمهور» همراه شود. پیامی که به صراحت از فهم شدن شان و جایگاه «فیلم کوتاه» و به تبع آن جشنواره در منظر «ریاست دولت چهاردهم» خبر میداد و مشخص مینمود که وقتی «شخص اول اجرایی کشور» به صراحت بیان میدارد که «جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران پرجوانترین جشنوارهٔ سینمایی کشور پنجرهای است که افق امید و آیندهای وجدآفرین را برای ایران مینمایاند» یعنی باید منتظر ارایه و پیگیری سلسله برنامههای مدونی توسط «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و ظهور اتفاقات ویژه در این حوزه از فیلمسازی باشیم.
البته حضور «سید عباس صالحی» با حاشیههای ویژهای نیز همراه بود که از مهمترین آنها میتوان به پاسخهای کلی ایشان به پرسشهای جزئی و سوالهای خُرد اهالی رسانه و خبرنگاران حوزه فرهنگ و هنر باشد. پاسخیهایی که بیش از هر چیز از ماهیت دیپلماتیک برخوردار بود و با چاشنی نوعی محافظهکاری سعی مینمود تا همه طرفها را راضی از جوابهای «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» نماید. با این گفتگوی عمومی با رسانهها موجب ایجاد چند شبهه اساسی در منظر افکار عمومی گردید. شبهاتی که بیش از هر چیز معطوف گلایههای ایشان از وضعیت مالی و کمبود بودجه و اعتبارات این وزارت خانه میشود. گلایههایی مستتر در میان پاسخهای ایشان در زمینههای حمایتی از «فیمسازان کوتاه» و «انجمن سینمای جوان» و ... که در نهایت به واسطه پاسخ ایشان درمورد عدم توانمندی برای پیگیری پروژه ساخت «کاخ جشنوارههای فرهنگی و هنری» به صراحت مبدل شد و سبب گردید تا ایشان رسما بیان نمایند که «با توجه به شرایط مالی کنونی نمیتوانم وعدهای برای ساخت کاخ جشنوارهها بدهم»!
البته همانگونه که بیان شد، محافظت ویژه و تمرکز «وزیر ارشاد» برای کلی گویی و محافظت و مراقبت ایشان به منظور عدم خُردگویی و ارایه دیتیلها اگر چه موجب شد تا حضور مفصل «سید عباس صالحی» در محیط «چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران» با حداقل حاشیههای خبری همراه شود، اما با این همه گلایههای ضمنی و عیان ایشان از «شرایط مالی» این وزارتخانه، حالا بیش از هر زمانی این پرسش بدون پاسخ را مطرح میسازد که بودجه نجومی و پولهای کلان حاصل از موضوع «اختصاص یک درصد (۱%) از هزینه های جاری شرکت های دولتی برای هم افزایی و ارتقای فعالیت ها و تولیدات فرهنگی» که در «آیین نامه اجرایی قانون برنامه پنج ساله هفتم پیشرفت جمهوری اسلامی ایران» به آن تصریح گردیده، در بیش از یک سال اخیر به چه مصارفی رسیده و در آینده قرار است خرج چه اموری شود؟!
با این همه سکوت ویژه «رائد فریدزاده» و عدم پاسخگویی رئیس «سازمان سینمایی» به هرگونه پرسشی در حوزه مدیریت خرد و کلان سینمای کشور نیز از دیگر حاشیههای بازدید مفصل «سید عباس صالحی» از محل برگزرای «چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران» بود؛ سکوتی که حالا بنابر برخی شنیدههای غیر رسمی، با چالش شمولیت ایشان تحت قانون «ممنوعیت انتخاب یا انتصاب مقامات و مدیران دارای تابعیت مضاعف» همراه شده است. موضوعی که هرچند صحت آن برای این رسانه قابل تایید نیست و قطعا در صورت عدم صحت میبایست از سوی روابط عمومی سازمان سینمایی در این زمینه روشنگری شود، ولی در صورت صحت میتواند به عنوان شیوهای قابل قبول برای سپری ساختن ایام تلقی شود و شگردی موجه برای عبور از دوران مدیریت در حال گذار و معطل میان رفتن و ماندن بر عرصه سینمایی کشور را به نمایش بگذارد.
سوای نظر از حاشیههای پیرامونی رفت و آمد «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» و هیات همراه ایشان به محیط برگزاری «چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران»؛ یکی از نکات قابل بررسی و حائز اهمیت در عرصه «فیلم کوتاه» مغفول بودن ترسیم «هویت ایرانی» در روح غالب آثار و پیکره عمومی تولیدات این عرصه از فیلمسازی در کشور است. غفلتی که نمود برجسته آن را میتوان با مرور آثار راهیافته به بخشهای مختلف و مشخصا آثار حاضر در در بخش ملی این دوره از جشنواره مشاهده نمود. البته باید توجه داشت که فقدان حضور «هویت ایرانی در سینمای کوتاه» مختص به این دوره نبوده و شیب تند آن در سالهای اخیر موجب شده تا حالا عموم آثار به این بلیه گرفتار شوند و این همه سوای نظر از کمکاریهای «انجمن سینمای جوان» در طی دهه اخیر، با نوعی از ریل گذاریهای ناصحیح و نابخردانه دیگر نهادهای فرهنگی و هنری به طرز چشم گیری تشدید یافته است.
غفلت از ترسیم «هویت ایرانی» چالشی فراگیر در عموم عرصههای فیلمسازی در ایران است و در این میان به نظر غیرمنصفانه نمیرسد، اگر بخواهیم مولفه «هویت ایرانی» را گمشده «سینمای کوتاه ایران» بنامیم! مولفهای کلیدی که بدون شک در ارتباط مستقیم با داستانگویی در سینما است و از موثرترین شاخصههای افول «عنصر فیلمنامه» در کلیت «صنعت-هنر-رسانه سینما» و مشخصا «فیلم کوتاه» محسوب میشود. مولفهای که با وجود لفاظیها، آنچنان دچار بیمهری است که حتی در تولیدات اقتباسی نیز مهجور واقع میشود و با وجود دسترسی به حجم گسترده داستانهای ایرانی، کمتر اثر اقتباس شدهای از قصههای ایرانی میتوان یافت. آثاری که در مقام اجرا نیز خود را موظف به تصویرسازی از «هویت ایرانی» بدانند و در این راستا سوء مدیریت و گسیل داشتن جوانان فیلمساز به کپیبرداری از تولیدات سینمای غرب و شرق در طی یک دهه اخیر و سهلالوصول بودن کپی برداری از این فُرم برای عوامل دخیل در پروسه فیلمسازی را میتوان به عنوان عوامل موثر در وضعیت موجود ارزیابی نمود و این همه در حالی است که مولفه «هویت ایرانی» به عنوان یک دغدغه فراگیر و اصیل میتوانست به سبب تمرکز مدیریتی به سرعت عملیاتی شود و در رویدادهای فرهنگی و سینمایی گوناگونی همچون «جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران» به واسطه فرهنگ سازی کاملا کم هزینه و معمولی و از طریق برگزاری نشستهای تخصصی و اختصاص جوایز ویژه و ... مورد پیگیری جدی واقع گردد.
پس اگرچه با مرور عموم آثار و تولیدات حاضر در فهرست ۱۰ عنوان فیلم برتر از نگاه تماشاگران «جشنواره چهل و دوم» میتوان به روشنی ابعاد و گستره غفلت از ترسیم «هویت ایرانی» در عرصه «فیلم کوتاه» مشاهده نمود؛ اما در این میان به عنوان مصداق بارز این امر میتوان به فیلم کوتاه «تایپیست» اشاره داشت. اثری که محصول «سازمان هنری رسانهای اوج» و همکاری مشترک این نهاد وابسته به سپاه پاسداران با «انجمن سینمای جوانان ایران» میباشد.
«تایپیست» عنوان یکی از آثار نسبتا موفق، داستانگو و مورد استقبال این دوره از «جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران» که با وجود روایت به شدت سیاسی خود میتواند مخاطب غیر سیاسی را نیز با خود همراه سازد. اثری که با وجود ترسیم فضای روایی خود در عصر پهلوی، از یک سو دارای فکتها و المانهای صریح در تقابل با «نظام حکمرانی جمهوری اسلامی» است و از سوی دیگر میخواهد به عنوان ناجی «هنر اجتماعی» بیانیه بخواند و توجیهگری سینمایی برای تولید آثار هنری در «ژانر فلاکت اجتماعی» باشد. اثری که بر بستر داستانی عاشقانه به پیش میرود و با استفاده نامحدود از قابهای اروتیک و ظرفیت کشش تماشای رقص دست و انگشتان «دخترک تایپیست» و در کنار آن درجا نزدن در کلیشههای داستانی و واگذار ساختن بخش عمدهای از شخصیتپردازی به تخیل مخاطبان و ... موفق میشود تا خلأهای روایتگری خود را بپوشاند و در نهایت مخاطب خود را با یک پایان بندی خوب راضی از دیدن یک «فیلم کوتاه» سازد. اثری که با این همه حتی در تصویرسازیها خود را ملزم به رعیات شئون و حفظ مولفههای «هویت ایرانی» نمیداند و در مجموع به اثری با قابلیت تعمیم به هر جغرافیایی مبدل شده است.
ارسال نظر